تقدیم به روح پرکشیده مرحوم حجة الاسلام رضا ابوالقاسمی درهفتمین روز پروازش و در آستانه روز عرفه
هر از چند گاهی نغمه ای غریب ودر عین حال صمیمانه و آشنا ما را به خود می خواند گویی در صور میدمند و ندا میدهند که :
« بشتابید و بچشید ؛ باور کنید که طعمی غیر از طعم خاک هم برای چشیدن ، هست »
و ما گاهی ناشیانه دهان جانمان را می گشاییم و نمی دانیم با این طعم غریب و دل نواز که روی زبان روحمان جاری می شود چه کنیم ؟ بخندیم یا گریه کنیم؟ کتاب خدا را باز می کنیم و در کتب دعا می گردیم ... آی اذکار مقدس ، آی صدای حنجره پاک اولیای خدا ! به دادمان برسید ، ما نمی دانیم در این وقت ها چه باید گفت و چه باید کرد .
ما مسافران غریب از راه دور آمده ایم از میان امواج هولناک دنیا ( خودبینی ، خودخواهی ، غفلت ها و...) آمده ایم و این برخواستن از خاک ما را غریب و هراسان و تـُرد و شکننده کرده است .
روز عرفه از آن روز هایی است که این نغمه به گوش می رسد از آن لحظاتی است که از بیرون به ما کمک می کنند تا پیله های ضخیم را پاره کنیم و بهار را درک کنیم .
وای اگر پیله ها ما را خفه کند ، وای اگر رویای پروانه شدن بی تعبیر بماند ، وای اگر انسان نشویم.
در این روزها حاجیان ، بهار را تجربه می کنند و در نسیم خوش وصال ، خود را به طواف عشق می سپارند .
راستی ما هم با چرخیدن آشناییم! همه عمر را به چرخیدن سپری کرده ایم دور آدم ها ، دور اشیاء ، دور مدرک و ثروت و حتی دور خودمان بارها چرخیده ایم......
گفته اند اگر در رگبار مداوم باران رحمت ماه رمضان ، آسمانی نشدید ، به آبشار زیبای عرفه دل خوش دارید ؛ ولی چه کنیم که ظرف کوچک وجودمان بیش از چند قطره ، ظرفیت ندارد. خدایا چه کنم که با انگشتانه وجود حقیرم در هر شرایطی و هر جایی ، آسمانم همین رنگ است...
سهم من از این بارش لطف و مرحمت فقط حسرت خوردن است و بس .
خدایا مرا به وسعت دعوت کن ، از تنگی و کوچکی برهان ....
کجاست فرزند مروه و صفا ، تا صفای جانمان باشد؟
کجاست فرزند رکن و مقام؟
کجاست دستان مهربان ساربان ما ؟
کجاست فرزند بطحاء تا این مسافر کور و غریب را دریابد؟
به فضل الهی و با استمداد از حضرت ولی عصر ارواحنا فداه این روزها را دریابیم و دل هامان را به نسیم روح افزای نیایش امام حسین علیه السلام ، زندگی بخشیم. انشا الله