به نوشته قبلی ام( آنچه داریم زبیگانه تمنا نکنیم ) بایداین نکته را اضافه کنم که :
به هیچ وجه موافق این نیستم که هر گونه آشنایی ، شناخت ومطالعه در هر موردی که به بیگانگان مربوط شود ، ممنوع و ناپسند است. !!
آنچه در آن مطلب بیان شد،تاکید بر این نکته بود که وقتی یک جوان مسلمان ایرانی آن قدر افتخارات مکتبی و ملی ونیز سرمایه های علمی دارد که می تواند در سطح جهان به ایرانی بودن ومسلمانی خویش مباهات کند ، چرا این همه بیگانگی از خویش؟!
صد البته روشن است که تبادل فرهنگی و علمی با همان بیگانگان ضروری و ارزشمند است. به این معنا که از دستاورد های علمی ، فرهنگی ، دینی و اجتماعی دیگران می توان بهره برد و استفاده کرد چنانکه در متون دینی ما بر آن تاکید شده است.
در عین حالی که خودباختگی ، از خودبیگانگی و بیگانه پرستی زشت و ناپسند است ، مراجعه به تجربه ها و اندوخته های دیگران ، لازم و کاملا عاقلانه است.
گاهی گمان می کنیم که یا باید بیگانگان را پرستید و در آغوششان آرمید و یا به غــار تنگ نظری خزید وهمه آنها را با تمام تجربیات و دانسته هاشان ، انـکــآر کرد !!!
نه راه سومی هم هست که :
در عین خودباوری و درک و پاسداشت ارزش های خویش ، احترام دیگر اقوام و ملل و ادیان را نیز رعایت کرده و از سرمایه های علمی و فرهنگی و... آنها بهره گرفت و مسلما استفاده از اندیشه های علمی و فلسفی و فرهنگی دیگران به تقلید کورکورانه از مد لباس و مو یا آداب و رسوم آنان حاصل نمی شود.
پس بندگان مرا بشارت ده : آن کسانی که به سخن گوش می دهند و از بهترین آن پیروی می کنند ، ایشانند کسانی که خداوند هدایتشان کرده و اینان خردمندانند. سوره زمر / آیه 18
اگرکسی مارا « وابسته » ، « طفیلی » ، « بی ریشه» و مانند این ها بخواند ، بدمان می آید ؛ چرا که برای هر انسانی استقلال ، هویت وشخصیت ارزش هایش به گونه ای دوست داشتنی هستند که گویای ریشه و اصل فرد است.
زمانه ما عصر توفان ها و تندبادهاست که گاهی یک نسل یک فرهنگ ویا یک ملت را در هم می پیچد وبا خود می برد.
{خرمنی را در مسیر بادها بنــگر ،
آنچه ماند، گندم است آنچه بادش می رباید ،«کاه»}
این گندم همان ارزش ها ، باورها و شخصیتی است که برای خود و فرهنگ خود قایلیم ؛ اما کاه نماد بی خودی وبی هویـتی است . گاهی انسان به سان کاه نه دین و مکتبش را می شناسد و نه ملیت و فرهنگ سرزمینش را و نتیجه این می شود که بازیچه پنجه بادها شده ، هر دمی به یک سو پرتاب می شود.
واقعیت این است که هر قوم و جامعه ای به دین و مکتــب و ادب و فــرهنگ و هنــر و تاریخ و نیز مفاخر و اندیشمندان خود می نازد و یا آثار فرهنگی و تاریخی و کتاب ها و کتابخانه های وطن خویش را مایه سربلندی می شمرد.
امــروزه در جـامعه ما بعضی این مفـاخــروآثــار و ارزش ها را می شناسند و به آن وفادارند و حساس ؛ ولی بعضی یا از آن « بی خبر» ند و یا به آن « غیرمتعهد» ند و یا برتری آن را نسبت به ادب و دین و فرهنگ بیگانه نشناخته اند در نتیجه خیلی زود رنگ می بازند و هر روز به دنبال جلوه ای نو از فرهنگ بیگانه می گردند و چون رنگی تازه بر خود زنند ، دست افشان و پای کوبان شادی می کنند که ما هم متــمدن شدیم!
البته تولد پیامبر خدا حضرت مسیح علیه السلام شایسته تبریک گفتن است ونیز عید سال نو میلادی را می توان به مسیحیان جهان و به خصوص هموطنان عزیز مسیحی مان تبریک گفت ولی نه به قیمت کم توجهی یا بی توجهی به ارزش های خودمان.
گفته اند کلاغ آمد راه رفتن کبک را یاد بگیرد پریدن خودش را هم از یاد برد .
راستی حافظ را بیشتر می شناسید یا شکسپیـــر را؟ کتاب و ادبوفرهنگ و هنر ایرانی را بیشتر دنبال می کنید یا......
بگذریــــــــــــــــــم
بالاخره نکند واقعا روزی وابسته و طفیلی و بی هویت و... باشیم.