اگرکسی مارا « وابسته » ، « طفیلی » ، « بی ریشه» و مانند این ها بخواند ، بدمان می آید ؛ چرا که برای هر انسانی استقلال ، هویت وشخصیت ارزش هایش به گونه ای دوست داشتنی هستند که گویای ریشه و اصل فرد است.
زمانه ما عصر توفان ها و تندبادهاست که گاهی یک نسل یک فرهنگ ویا یک ملت را در هم می پیچد وبا خود می برد.
{خرمنی را در مسیر بادها بنــگر ،
آنچه ماند، گندم است آنچه بادش می رباید ،«کاه»}
این گندم همان ارزش ها ، باورها و شخصیتی است که برای خود و فرهنگ خود قایلیم ؛ اما کاه نماد بی خودی وبی هویـتی است . گاهی انسان به سان کاه نه دین و مکتبش را می شناسد و نه ملیت و فرهنگ سرزمینش را و نتیجه این می شود که بازیچه پنجه بادها شده ، هر دمی به یک سو پرتاب می شود.
واقعیت این است که هر قوم و جامعه ای به دین و مکتــب و ادب و فــرهنگ و هنــر و تاریخ و نیز مفاخر و اندیشمندان خود می نازد و یا آثار فرهنگی و تاریخی و کتاب ها و کتابخانه های وطن خویش را مایه سربلندی می شمرد.
امــروزه در جـامعه ما بعضی این مفـاخــروآثــار و ارزش ها را می شناسند و به آن وفادارند و حساس ؛ ولی بعضی یا از آن « بی خبر» ند و یا به آن « غیرمتعهد» ند و یا برتری آن را نسبت به ادب و دین و فرهنگ بیگانه نشناخته اند در نتیجه خیلی زود رنگ می بازند و هر روز به دنبال جلوه ای نو از فرهنگ بیگانه می گردند و چون رنگی تازه بر خود زنند ، دست افشان و پای کوبان شادی می کنند که ما هم متــمدن شدیم!
البته تولد پیامبر خدا حضرت مسیح علیه السلام شایسته تبریک گفتن است ونیز عید سال نو میلادی را می توان به مسیحیان جهان و به خصوص هموطنان عزیز مسیحی مان تبریک گفت ولی نه به قیمت کم توجهی یا بی توجهی به ارزش های خودمان.
گفته اند کلاغ آمد راه رفتن کبک را یاد بگیرد پریدن خودش را هم از یاد برد .
راستی حافظ را بیشتر می شناسید یا شکسپیـــر را؟ کتاب و ادبوفرهنگ و هنر ایرانی را بیشتر دنبال می کنید یا......
بگذریــــــــــــــــــم
بالاخره نکند واقعا روزی وابسته و طفیلی و بی هویت و... باشیم.