قصد داشتم برای زادروز گوهر تابناک خلقت چند جمله ای بنویسم ، حتی شعاع های کوچکی از خورشید عظمت شخصیت آن حضرت را در ذهنم مرور کرده بودم تا در این روز تقدیم کنم ؛ اما ......
شب ولادت بانوی عظمت بعد از بازگشت از محل کار به همراه یکی از دوستان بودم چند دقیقهای کنار خیابانی نسبتا شلوغ ، به ناچار منتظر آن دوست و همراه ماندم که قصد خرید کوچکی داشت... در حال و هوای ذهنی خودم بودم که صدایی به آرامی و با لرزش از پشت سرم مرا به سلام ، می خواند، برگشتم ، خانمی جوان و متین و مودب ، شرمگینانه و بدون مقدمه گفت اجاره منزل ما عقب افتاده و .... مبلغی به کاستی و کوچکی شخصیتم به او تقدیم کردم و رفت و من با تمام وجود احساس شرمندگی کردم ؛ همین شد که از نوشتن در مورد حضرت زهرا پشیمان شدم .
چرا جوانی که باید در پی علم آموزی و شکوفایی استعدادهایش باشد از شدت نیاز تمام غرور و هویتش را دردمندانه زیر پا بگذارد؟
چقدر شعار پیروی این خاندان پاک را بدهیم و در عمل کمترین نسبت را با آنان داشته باشیم؟ راستی اگر این خانم جوان هم عصر حضرت زهرا سلام الله علیها بود و از ایشان درخواست کمک می کرد چقدر دریافت می کرد؟
در این روزها مسئولین و انواع رسانه ها و همایش ها و.... از بزرگی بانوی دو عالم می گویند و از جلال و منزلت زن در جامعه و مقام مادر ، کسی نیست بپرسد مگر رفع نگرانی بانوانی که به هر علت ، رنج فقر می برند جدی تر و عملیاتی تر از این همه تبلیغات برای روز زن نیست؟
آیات سوره انسان در قرآن کریم وقتی در شان این بانو و شوهر و فرزندانش نازل شد که سه شب پیاپی تمام سفره ساده خانواده را به نیازمندان داده بودند ، و این گوشه اندکی از شخصیت انسان متعالی و مطلوب دین ماست.
و ما چه نسبتی با این خاندان داریم و چه مرتبه و درجهای از انسانیت؟
و چه به جا سروده اند که :
از فاطمه اکتفا به نامش نکنید نشناخته توصیف مقامش نکنید