درد ما در هجر رهبر کمتر از یعقوب نیست او پسر گم کردهبود و ما پـــدر گم کرده ایم
اوائل پیروزی انقلاب شبی که نیروهای کمیته ، چند تن از وابستگان و سرسپردگان رژیم ستمشاهی را دستگیر و به محلی پشت مجلس سابق در میدان بهارستان منتقل کردند از همان غذایی که برای امام و همراهان طبخ می شد ــ عدس پلو یا آبگوشت ــ برای بازداشت شدگان بردیم . یکی از آنان به من گفت : « من از این غذاها نخورده ام برای من مرغ بیاورید.» این مطلب را به امام گفتیم. امام فرمود: «هر چه دوست دارند برایشان ببرید.» شب بچه ها مجبور شدند از بیرون زرشک پلو با مرغ تهیه کنند.
برداشتهایی از سیره امام خمینی ج2 ص211 نوشته : غلامعلی رجایی
وقتی این خاطره را می خواندم بی اختیار به یاد امیرالمومنین «علیه آلاف التحیه و الثناء» افتادم که امام خمینی شاگردی از او و قطره ای از آن دریای عظمت و انسانیت است،
به قول شهریار
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
نکند در ادعای پیروی از امیر مومنان«علیه آلاف التحیه و الثناء» و شاگردش خمینی کبیر به خوبی عمل نکنیم! نکند با دوستان هم رفتار خصمانه کنیم .
14 خرداد یادآور خاطره تلخ یتیمی است ، آن سال که گرد یتیمی بر سرمان نشست ، همه چیز را فراموش کردیم حتی خودمان راــ یادم می آید امتحانات دبیرستان برایم بی اهمیت شده بود ــ و همه چیز را غباری از غم و عزا چنان گرفته بود که جز درد نمی دیدیم.بعد از سال ها خاطره آن روز تمام وجودم را غرق اندوه می کند. چه دردناک بود از دست دادن پدری که جانمان را نجات بخشید و بهار ایمان را به زمین بکر دلمان آورد تا گلستان شویم.
و حقیقتا عشق به خمینی عشق به همه خوبی هاست.