یک بار دیگر زمستان از راه رسید.
دوباره شب یلدا شد . بعضی خود را برای شب نشینی و صحبت مفصل آماده می کنند و بعضی دیگر خوراکی های متنوع تهیه می کنند و گروهی هم این شب را به قصه محبوب خویش دراز می کنند و گروهی دیگر ...
برای برخی مناسبت ها ، لحظه شماری می کنیم و انتظار می کشیم و بعد هم آن مناسبت می آید و می گذرد و ما باز در انتظار روز و شب و فصل و مناسبت دیگرعمرمان را سپری می کنیم .
یکی از دوستان روانشناس چند روز پیش در پیام کوتاهی که برایم فرستاد، نوشته بود :
« زمستان می آید و بهار تکرار می شود ؛ اما تو هرگز تکرار نمی شوی.»
تاکنون چند بار شب یلدا و زمستان و بهار و عید و ... را تجربه کرده ایم ؟ این ایام هر ساله تکرار می شود ؛ البته با کمی تفاوت ، که ما برای خویشتن غیر قابل تکراریم.
گفته اند : « ارزش و شرافت مکان به موجود مکان مندی است که در آن حضور دارد . » و مطمئناً ارزش زمان هم به موجود زمان مندی که درآن سیر می کند ، بستگی دارد. بهار و زمستان و شب ها و روزها همه می توانند زیبا ترین لحظات باشند به شرط آن که انسان ، آنها را به زیبایی سپری کند ، و تلخ ترین لحظه ها باشند اگر تلخی رفتار آدمیان در کام شان تکرار شود.
زیبایی ایام به زیبایی کارهایی است که در آن انجام می گیرد.
روزها و شب های تکراری سال را باید با زندگی و انسانیت غیر قابل تکرار خویش زیبایی ببخشیم و فراموش نکنیم که :
این عمر گرانمایه بهایی دارد