دانشجو و فرهنگی وطلبه و هر جویای معرفتی ، سرمایه ای دارد فرا تر از کالای مادی و هدفی دارد برتر از پول و درآمد و به افقی می اندیشد زیباتر از نقد اندیشی و فرصت طلبی و ثروت اندوزی ، نه مثل بسیاری از کاسبان ، که کالایشان وسیله کسب درآمد است، ونه مثل بنگاه داران ، که پیوسته در اندیشه درآمد ، به کارچاق کنی می پردازند .
علم چراغی است که هستی را روشن می سازد و روشنایی جهان مدیون نورافشانی عالمان و اندیشمندان است ، البته عالمانی که قدر خود ودانش خود را می دانند و آن را با امور مادی معاوضه نمی کنند. دانشمندی که از روشندلی بی بهره باشد ،چو بادام بی مغز و گردوی پوک است .
هرگز فرزانگان بخرد ودانا که ارزش خود و دانش را می دانند به این تن نمی دهند که کار و علمشان را با پول و مادیات بسنجند، و خود را ارزان نمی فروشند و حراج نمی کنند آن هم زیر قیمت واقعی ؛ مگر از قیمت انسان بی خبر باشند و نرخ بازار علم و کمال در دست شان نباشد.
و هرگز مباد که نفس ، بر سر عقل کلاه بگذارد.
بیاییدبا تمام وجود باور کنیم ــ نه با حرف و سخنرانی ــ که اگر با آموخته هایمان دستی بگیریم و گرهی از مشکلات خود یا دیگری بگشاییم موفقیم واین خدمت ، ثروتی حقیقی و داشتنی است.
تا کی عزت خویش را در درآمد خود بجوییم و برای درآمد بالاتر، عزت و غیرت خود را معامله کنیم؟!
یادشان بخیر؛ روزگاری در این سرزمین انسان هایی بودند که نه از مال و ثروت که از جان خویش هم گذشتند آنان که در کلاس معرفت شاگرد نمونه شدند و همه سرمایه هاشان را در مسیر خدمت به خدا و خلق خدا مصرف کردند . راستی حقوقشان چقدر بود؟ اعتراضی نداشتند؟ به آینده زندگی شان فکر نمی کردند؟
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
حافظ