تا کنون چند بار این سوال سنگین،از من پرسیده شده که:«چمران چگونه چمران شد؟»
مردی در اوج استعداد و شکوفایی علمی ، بهترین و بالاترین امکانات مادی را رها می کند و به آغوش خون و آتش می پیوندد. نمادی کم نظیر از همراهی ایمان و دینداری و میهن دوستی با عالی ترین سطح تحصیلات آکادمیک جهان که در هر جایی که بود ــ از قلب آمریکا تا جنوب لبنان ، تا سنگرهای کردستان و خوزستان ــ سرشار از عشق به محبوب بی همتای هستی بود، و در یک کلام به قول سعدی: رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
بخشی از مسیر رسیدن به قله انسانی را خود او چنین می نویسد:
انسان مخلوق عجیبی است؛ از لحظهای که چشم به جهان میگشاید، همه دنیا را برای خود میخواهد؛ همه آمال و آرزوهایش بر محور «من»، و «خود» دور میزند؛ تصور میکند که همه دنیا برای رضای خاطر او و تأمین لذات او خلق شده است؛ معیارهای او براساس مصالح و منافع او تغییر یافته و حق و باطل را بر پایه خودخواهی و مصلحتطلبی خود توجیه مینماید…
در دنیا انسانهایی نیز یافت میشوند که عمق دیدشان یا دیگران تفاوت دارد، به لذات مادی دنیا راضی نمیشوند، به مال و جاه و اولاد علاقه چندانی ندارند، به آروزهای زودگذر دل نمیبندند و بطور کلی اسیردنیا نمیشوند، ولی در عین حال به «خود» و به «من» علاقمندند.
البته هستند معدود کسانی که از این خودخواهی هم میگذرند و آنچنان در خدا محو میشوند که دیگر «خود» و «من» نمیبیند…
در این حالت، آدمی با دنیا وداع میکند، از همهچیز میگذرد، خود را به خدا میسپرد و آماده هجرت به دنیای ماورایی میشود، از همه خواستهها و آرزوها سبک میگردد، گویی در عالم برزخ سیر میکند و حالتی خاص و عجیب در او پدید میآید که با هیچچیز قابل مقایسه نیست …
در نبرد معروف سوسنگرد، در تاریخ 26/8/59 هنگامی که توسط 50 تانک و صدها کماندوی عراقی محاصره شده بودم، چنین حالتی برای من پیش آمد، که بسیار مقدس و ملکوتی بود…
بخشی از نوشته انسان بازیافته از کتاب : رقصی چنین میانه میدانم آرزوست نوشته شهید دکتر چمران متن کامل