یادشان زمزمه نیمه شب مستان باد تا نگویند که از یاد فراموشانند
امسال تقارن هفته دفاع مقدس با ایام طلایی بهاری شدن جان ها ماه مبارک رمضان ، خواسته یا ناخواسته ما را به مقایسه های ساده اما تکان دهندهای می کشاند.
یاد باد آن روزگاران یاد باد
در روزگار فراموشی ها ؛ روزه داری و امساک هم سخت شده است ، آدمها گرسنگی را که نه ، دوری ازشکم چرانی را تحمل نمی کنند ، آن قدر که در کوچه پس کوچه ها و حتی در ملاء عام نمایش تحقیر انسانیت انسان ، کلید می خورد و مردمان روزه خوار بدون دغدغه و با مباهات روی صحنه این طنز تلخ می روند.
اما آن روزها ؛ نه تنها مردان مرد که اکثر شهر ایثار را می فهمیدند و گذشت تمرین هر روز بود. جوانان آن روزها از شکم پروری که نه ، از هر نوع خودخواهی رها بودند . سید که شهید شد در خاطراتش نوشته بود که روزها پشت خط دشمن بدون غذا به ناچار از سبزه های وحشی کردستان عراق می خورده است.
در روزگار قحطی وجدان ؛ آدم های با کلاس ، به سادگی از کنار فقر و درد و رنج دیگران می گذرند و تازه خود را جمع می کنند تا به قدرت و ثروت و ..... شان غباری ننشیند.
اما آن روزها ؛ مردم هم پیکر بودند ، و درد یک عضو ، برای همه درد آور بود. مستمندان هم به جبهه کمک می کردند و رزمندگان نگران شکم های گرسنه بودند.
در روزگار تمدن و جهل ؛ رقابت تنگاتنگ خودپرستی راه می افتد و در این بحبوحه انسان ها خودشان را هم فراموش میکنند تا جایی که له شدن و عفونت و درد زخم های جان خویش را هم متوجه نمی شوند ، گویی خود را هم از یاد برده اند.
اما آن روزها ؛ انسان را به میزان ایثارش می شناختند ، تا هر کس چند درصد از جان عزیزش را تقدیم کرده باشد. مردان آن ایام هم خودشان را از یاد می بردند و درد زخم ها برایشان مهم نبود ؛ ولی به خاطر دیگران.
کاش شاهدان شهید ، از ما یاد می کردند.
کاش به آسمان پیوستگان ، بر فراموشی زدگان ، فاتحه ای ، ذکری ، دعایی ، چیزی می خواندند شاید موجبات رحمت الهی برای ما هم فراهم آید.