سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 196994 | میهمانان امروز: 14
لوگوی وبلاگ

مراجع و علما
پایگاه‏اطلاع‏رسانی‏امام‏خمینی [225]
آیةالله‏خامنه‏ای [216]
اطلاع‏رسانی‏و‏نشر‏آثار‏آیة‏الله‏خامنه‏ای [212]
آیة‏الله‏سیستانی [180]
آیة‏الله‏جوادی‏آملِی [203]
آیت الله وحید خراسانی [120]
مرکزپاسخ‏گویی‏به‏پرسش‏‏‏ها(حوزه‏‏‏علمیه) [255]
کتابخانه‏تخصصی‏تاریخ‏اسلام‏وایران [161]
رساله‏آیة‏الله‏بهجت [333]
آیةالله‏فاضل‏لنکرانی [126]
آیةالله‏مکارم‏شیرازی [286]
استاد‏هادوی‏تهرانی [175]
استاد‏حسین‏انصاریان [180]
آیةالله‏صافی‏گلپایگانی [163]
استاد‏محسن‏قرائتی [178]
[آرشیو(18)]
جستجو
لینک های دوستان
بر بساط نکته دانان
از اهالی کوهپایه
شب نوشت
شـورشیـرین
پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم)
شوقِ عشق
سوزن‏بان
نورالهدی
علوم قرآنی
حکومت اسلامی
مجله قرآنی قرآنیان
باشگاه‏اندیشه
نشریه‏کتاب‏‏نقد
اشتراک
 
مطالب قبلی
چراوسوسه عقل؟!
ماوائمه
مردی‏ناشناس!
تنهاترین‏‏رهبـــــــر
علم‏بهتر‏است‏یا‏ثروت؟!
آنچه‏داریم‏زبیگانه ‏تمنا‏نکنیم
ما‏آبروی‏فقر‏وقناعت‏نمی‏بریم
حقوق بشر،آزادی ولیبرال دمکراسی...
دی‌ماه
مدت عمــر
مشکلی‏دور ازنظر
بنی‏آدم‏اعضای‏یک‏پیــــــکرند
نوروز‏جان‏ما‏کی‏فرامی‏رسد؟!
با‏آتـــــــــش‏بازی‏نکنید!!
کمی‏در‏فکر‏خود‏باشیم!
صداقت
تجسم‌اخلاص
ایام فاطمیه
رسدآدمی به جایی که...
حکیم‏ابوالقاسم‏فــــردوسی
آدم‏های‏کوچک‏باغم‏وشادی‏های...
شهر مقاومت
پدر‏مظلومیت
صفحه‏های‏روزه‏داری
عثت،جشن‏تکلیف‏انسانیت
درد دل با ساربان
بنای‏دینداری‏ و حوادث تهدید کننده
یک‏بیماری‏قدیمی‏و‏خطرناک
و تو تکرار نمی‏شوی
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384
        

 خواستم در سوگ اسوه حسنه انسانیت چیزی بنویسم که بر حسب اتفاق به مطلب زیر که بخشی از بیانات فرزند آن حضرت ، مقام معظم رهبری است برخوردم ، دیدم هم زیباست و هم قابل تامل ؛ از این رو آن را نوشتم ، شما هم بخوانید:

....روز رحلت پیغمبر و قبل از آن، روزهاى بیمارى آن حضرت، روزهاى سختى براى مدینه بود؛ به‌ویژه با آن خصوصیاتى که اندکى قبل از رحلت پیغمبر پیش آمد. پیغمبر به مسجد آمد و روى منبر نشست و فرمود: هر کس به گردن من حقّى دارد، آن حق را از من بگیرد. مردم شروع به گریه کردند و گفتند یا رسول‌اللَّه! ما به گردن تو حق داشته باشیم؟! فرمود رسوایى پیش خدا سخت‌تر از رسوایى پیش شماست؛ اگر به گردن من حقّى دارید، اگر از من طلبى دارید، بیایید و بگیرید تا به روز قیامت نیفتد. ببینید چه اخلاقى! کیست که دارد این حرف را مى‌زند؟ آن انسان والایى که جبرئیل به مصاحبت با او افتخار مى‌کند؛ اما درعین‌حال با مردم شوخى نمى‌کند؛ جدّى مى‌گوید تا مبادا در جایى به وسیله‌ى او، ندانسته حقّى از کسى ضایع شده باشد. پیغمبر این مطلب را دو بار، سه بار تکرار کرد. البته در تاریخ ماجراهایى را آورده‌اند که من خیلى نمى‌دانم کدامش و چقدرش دقیق است؛ اما آن مطلبى که غالباً نقل کرده‌اند، این است که یک نفر بلند شد و عرض کرد: یا رسول‌اللَّه! من به گردن تو حقّى دارم. تو یک وقت با ناقه از پهلوى من عبور مى‌کردى؛ من هم سوار بودم، تو هم سوار بودى. ناقه‌ى من نزدیک تو آمد و تو با عصا، هى کردى؛ ولى عصا به شکم من خورد و من این را از تو طلبکارم! پیغمبر پیرهنش را بالا زد و گفت همین حالا بیا قصاص کن؛ نگذار به قیامت بیفتد. مردم حیرت‌زده نگاه مى‌کردند و مى‌گفتند آیا این مرد واقعاً مى‌خواهد قصاص کند؟ آیا دلش خواهد آمد؟ دیدند پیغمبر کسى را فرستاد تا از خانه، همان چوبدستى را بیاورند. بعد فرمود: بیا بگیر و با همین چوب به شکم من بزن. آن مرد جلو آمد. مردم، همه مبهوت، متحیّر و شرمنده از این‌که نکند این مرد بخواهد این کار را بکند؛ اما یک وقت دیدند او روى پاى پیغمبر افتاد و بنا کرد شکم پیغمبر را بوسیدن. گفت: یا رسول‌اللَّه! من با مسّ بدن تو خودم را از آتش دوزخ نجات مى‌دهم!

 خطبه های نماز جمعه تهران - 28/02/1380

پیرامون شخصیت و سیره نبوی می توانید این مقاله را بخوانید

http://www.erfan.ir/farsi/maesom/maesom.php?url=01.htm

 




نویسنده: علی مخدوم(چهارشنبه 85/1/9 :: ساعت 10:1 صبح)
لینک های مرتبط: