سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 197461 | میهمانان امروز: 59
لوگوی وبلاگ

مراجع و علما
پایگاه‏اطلاع‏رسانی‏امام‏خمینی [225]
آیةالله‏خامنه‏ای [216]
اطلاع‏رسانی‏و‏نشر‏آثار‏آیة‏الله‏خامنه‏ای [212]
آیة‏الله‏سیستانی [180]
آیة‏الله‏جوادی‏آملِی [203]
آیت الله وحید خراسانی [120]
مرکزپاسخ‏گویی‏به‏پرسش‏‏‏ها(حوزه‏‏‏علمیه) [255]
کتابخانه‏تخصصی‏تاریخ‏اسلام‏وایران [161]
رساله‏آیة‏الله‏بهجت [333]
آیةالله‏فاضل‏لنکرانی [126]
آیةالله‏مکارم‏شیرازی [286]
استاد‏هادوی‏تهرانی [175]
استاد‏حسین‏انصاریان [180]
آیةالله‏صافی‏گلپایگانی [163]
استاد‏محسن‏قرائتی [178]
[آرشیو(18)]
جستجو
لینک های دوستان
بر بساط نکته دانان
از اهالی کوهپایه
شب نوشت
شـورشیـرین
پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم)
شوقِ عشق
سوزن‏بان
نورالهدی
علوم قرآنی
حکومت اسلامی
مجله قرآنی قرآنیان
باشگاه‏اندیشه
نشریه‏کتاب‏‏نقد
اشتراک
 
مطالب قبلی
چراوسوسه عقل؟!
ماوائمه
مردی‏ناشناس!
تنهاترین‏‏رهبـــــــر
علم‏بهتر‏است‏یا‏ثروت؟!
آنچه‏داریم‏زبیگانه ‏تمنا‏نکنیم
ما‏آبروی‏فقر‏وقناعت‏نمی‏بریم
حقوق بشر،آزادی ولیبرال دمکراسی...
دی‌ماه
مدت عمــر
مشکلی‏دور ازنظر
بنی‏آدم‏اعضای‏یک‏پیــــــکرند
نوروز‏جان‏ما‏کی‏فرامی‏رسد؟!
با‏آتـــــــــش‏بازی‏نکنید!!
کمی‏در‏فکر‏خود‏باشیم!
صداقت
تجسم‌اخلاص
ایام فاطمیه
رسدآدمی به جایی که...
حکیم‏ابوالقاسم‏فــــردوسی
آدم‏های‏کوچک‏باغم‏وشادی‏های...
شهر مقاومت
پدر‏مظلومیت
صفحه‏های‏روزه‏داری
عثت،جشن‏تکلیف‏انسانیت
درد دل با ساربان
بنای‏دینداری‏ و حوادث تهدید کننده
یک‏بیماری‏قدیمی‏و‏خطرناک
و تو تکرار نمی‏شوی
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
تابستان 1385
بهار 1385
زمستان 1384

« من پسر زنی هستم که با دستان خویش از بزها شیر می‏دوشید.» این جمله را خطاب به آن عرب گفت. او که از هیبت پیامبری که سراسر عظمت بود و همه قبایل به وی ایمان آورده بودند ، زبانش لکنت گرفته بود. آمده بود جمله ای بگوید ؛ اما نتوانسته بود و بریده بریده سخن می گفت. رسول رحمت الهی ( صلی الله علیه وآله وسلم )از جایش برخاست به نزدیک آن مرد آمد و او را در آغوش کشید؛ تنگ تنگ. و در گوش او گفت : من برادر تو ام. من پادشاه نیستم ، من محمدم، فرزند همان بیابان هایی که تو از آن آمده ای. من پسر آن زنی هستم که ...

حتی نگفته بود فرزند عبدالله و آمنه ــ وآن خاندان با عظمت ــ بلکه از دایه صحرانشینش نام برد تا مرد عرب راحت تر باشد! و در آخر دست بر شانه مرد بیابانی گذاشت و گفت :« آسان بگیـر من با تو برادرم.» مرد خندید و صورت او را بوسید که عجب برادری دارم.

قرآن کریم خطاب به آدمیان می فرماید:

             لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم

  برای‏شما پیامـبــری آمده است که تحـمـل رنــج شما بر او سخت است.  

خدایا چگونه تو را بر این نعمت بزرگ شکر گزار باشم که چشمان مرا بر وجود مقدس بنده شایسته ات گشودی و بر من منت نهادی تا در خانه کوچک دلم جلوه ای اندک از آن نور عالم تاب بتابد و جرعه ای اندک از آب حیات اقیانوس سترگ محمدی ( صلی الله علیه و آله و سلم) را در کامم چکاندی تا بدانم در این عالم ، معنای حیات و انسانیت و عشق و رحمت و عبودیت کدام است.




نویسنده: علی مخدوم(پنج شنبه 85/1/24 :: ساعت 8:29 صبح)
لینک های مرتبط: